گفتگو با دکتر سیدعباس فروتن (کمیته بهداشت و درمان جهادسازندگی)
کمیته بهداشت و درمان جهادسازندگی منشا خدمات بسیاری در جنگ بود.
۱۳۹۹/۰۶/۲۵ گفتگو از: سعید زجاجی
دکتر سید عباس فروتن دارای مدرک دکترای پزشکی از دانشگاه علوم پزشکی تهران و دکترای تخصصی فیزیولوژی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و در حال حاضر دانشیار این دانشگاه است. او در سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در کمیته بهداشت و درمان جهادسازندگی استان تهران، جهت خدمت رسانی به محرومان آغاز کرد و با شروع جنگی تحمیلی به مناطق جنگی اعزام شد. وی همچنان با کوله باری از تجربیات دوران خدمترسانی جهادسازندگی در مناطق جنگی، منشا خدمات بسیاری است.
ورودتان را به جهاد سازندگی میشود توضیح بدهید.
جهاد سازندگی در ابتدا علاوه بر کارهای بهداشت و درمان نظیر ساخت حمام و آبرسانی که به عنوان خدمترسانی به مردم بر عهده داشت، به کارهای کشاورزی، عمرانی، مدرسهسازی، خدمات فنی، ثبت نام افراد داوطلب و اعزام آنها در قالب کمیتههای استانی به مناطق محروم میپرداخت. بعد از فرمان امام و تشکیل جهادسازندگی، دفتر مرکزی جهادسازندگی استان تهران، دارو و امکاناتی بهداشتی و درمانی را جمعآوری، دستهبندی و تفکیک کرده و دانشجویان و پزشکان دواطلب را جهت اعزام به مناطق محروم سازماندهی میکردند.
من و تعدادی از دوستان که یک گروه متشکل از یک پرستار، یک پزشک و یک دانشجو بودیم در سالهای قبل از جنگ به کهریزک میرفتیم. آنجا در خانهای که در اختیار جهادسازندگی بود درمانگاهی برای درمان مردم دایر کردیم. کارهایی نظیر چشم پزشکی و ..... علاوه بر آن، کانیتنرهایی که تجهیز شده بود را به کامیون وصل میکردند و همراه با یک چشم پزشک یا دندانپزشک به اطراف تهران جهت خدمترسانی به محرومان میفرستاند. اینها نمونهای از فعالیتهای جهادسازندگی قبل از جنگ بود. تقریبا یک سال اول تشکیل جهاد این برنامهها در حال اجرا بود. مراکز جهادسازندگی در استانها مستقر بود که با شهرستانها و روستاها و نقاط محروم ارتباط گرفته میشد.
آن زمان اعلام شد که زاهدان به گروه پزشکی احتیاج دارد، به همراه تعدادی از دانشجویان دانشگاههای علوم پزشکی تهران به زاهدان اعزام شدیم. در سیستان و بلوچستان به فعالیتهای پزشکی مشغول بودیم تا اینکه در این رفت و آمدها جنگ شروع شد.
قبل از جنگ همه در حال و هوای خدمترسانی به مناطق محروم بودند تقریبا در همه کشور جهادسازندگی تشکیل شده بود و هر کسی که میخواست در هر رشتهای خدمت کند به مراکز جهاد مراجعه میکرد. از ابتکارات جهاد تشکیل شبکه بهداشت و درمان بود که حتی در جبهه بسیار کارآمد و کارساز شد. اینگونه فعالیت شبکهای بهداشت حتی در گروههای نظامی تعریف نشده بود، اما بعدها آنها نیز شبکههای بهداشتی تشکیل دادند.
در مورد شبکه بهداشت و درمان جهادسازندگی بیشتر توضیح دهید.
بخش امداد و درمان زیرمجموعه سازمان جهادسازندگی بود بنابراین افراد داوطلب جهت حضور در مناطق محروم به جهاد مراجعه میکردند. جهادسازندگی به راحتی میتوانست افراد را به مناطق مورد نظر جهت خدمترسانی اعزام کند. به همین دلیل همه نیروهای کمیته بهداشت و درمان اوایل جنگ از طریق این سازمان راهی جبهه میشدند.
تقریبا دو هفته بعد از شروع جنگ بود، همراه با یک آقای دکتر و دو پرستار از طریق جهادسازندگی به جبهه اعزام شدیم. ماشین ما یک ماشین معمولی بود، بچهها یک چراغ گردان روی آن نصب کردند و به عنوان آمبولانس با آن به سمت اهواز حرکت کردیم. شب را در خوابگاههای جهاد لرستان ماندیم استراحتی کردیم سپس صبح به سمت اهواز راه افتادیم.
داوطلبانه اعزام شدید یا به دلیل اعلام نیاز؟
به درستی خاطرم نیست اما چون قبل از آن با دفتر مرکزی جهاد کار کرده بودیم از این طریق اعزام شدیم.
کدام شهر از منطقه خوزستان اعزام شدید؟
ابتدا به اندیمشک رفتیم سپس به واحد بهداشت و درمان اهواز که آقای دکتر شهیدزاده مسئول آن بود مراجعه کردیم. آن زمان دشمن به اهواز خیلی نزدیک شده بود وضعیت بحرانی بود و شهر را به توپ بسته بودند. گاهی شهر گلوله باران میشد به صورتی که هیچکس توان بیرون آمدن را نداشت. وقتی با آمبولانس جهاد در طول مسیر بودیم ماشینهای جهاد دو طرف ما را اسکورت میکردند. نیروهای جهاد کارهای بزرگی انجام دادند که مانع پیشروی دشمن به شهر اهواز شد. در همان هفته سوم جنگ ماجراهای غم انگیزی مثل بمباران پادگان لشکر زرهی و راه آهن اتفاق افتاد.
اهواز از لحاظ کادر پزشکی چطور بود؟
نیروی پزشکی کم بود ما که دانشجو بودیم باید کنار پزشک کار میکردیم که بتوانیم تعداد بیمار بیشتری را کمک کنیم البته بیشتر این خدماترسانیها در بیمارستان گلستان اهواز متمرکز بود. البته جهادسازندگی یک سری پستهای کوچک امداد در شهر زده بود که در آنجا بشود به بیماران سرپایی و عوض کردن پانسمان مجروحان خدمترسانی شود. اوایل جنگ هر کسی مجروح میشد را به بیمارستان گلستان اعزام میکردند گاهی راهروها و همه جاهای بیمارستان پر از مجروح بود. آن زمان به نسبت بیماران و مجروحان مراکز متعددی وجود نداشت.
نحوه خدمترسانی شما در بیمارستان چگونه بود؟
سال سوم یا چهار پزشکی بودم که به جنگ اعزام شدم، بیشتر کارهای سرپایی انجام میدادیم. یک چادر به عنوان امداد در جنوب اهواز بود که آن زمان خط مقدم شهر محسوب میشد و دشمن تا آن حوالی پیشروی کرده بود. در جاده اهواز - خرمشهر نیز چند چادر امداد دیگر گذاشته بودند که گاهی برای رسیدگی به مجروحان به چادرها سرکشی میکردیم. اما عمده کار ما در بیمارستان متمرکز بود.
تا چه سالی کار بهداشت و درمان زیر نظر جهادسازندگی بود؟
عموم کار بهداشت و درمان جهادسازندگی همان سال اول جنگ بود. همان سالها یعنی ۵۹ و ۶۰ من چند سفر از طریق جهادسازندگی داشتم. فکر کنم سه چهار سفر به جنوب بود که هر بار حدود دو هفته طول میکشید. اعزامیهای بعدی با بهداری سپاه انجام شد.
کدام بیمارستانها درخوزستان فعال بودند که نیروهای جهاد سازندگی در آن مشغول کارهای پزشکی باشند؟
در آبادان بیمارستان طالقانی که همان موقع فعال بود و تا آخر جنگ هم خوشبختانه بیمارستان فعال و خوبی باقی ماند. دیگری بیمارستان شرکت نفت بود که بیمارستان و اطرافش خیلی بمباران شد. این دو بیمارستان در خرمشهر و آبادان، بیمارستانهایی بودند که خیلی در جنگ فعالیت داشتند. در اهواز هم بیمارستان گلستان بود البته بیمارستانهای دیگری مثل سینا هم وجود داشت ولی قابلیت بیمارستان گلستان را نداشت. سوسنگرد یک بیمارستان کوچک داشت که طول دوران جنگ فعال بود.
تشکیلات پزشکی جهادسازندگی مثل بقیه نیروهای نظامی بود؟
خیر، به صورت گردان پزشکی نبود چون سال اول همه چیز به معنای واقعی داوطلبانه و جهادی بود. الان برای ما وزارت جهاد کشاورزی یک سازمان رسمی است آن زمان یک نهاد مردمی بود که همه خدماترسانیاش حالت دواطلبانه داشت و هر کسی که تخصصی داشت به آن مراجعه میکرد و به جبهه اعزام میشد. و حقالزحمهای وجود نداشت. افراد معمولا دو هفته یا یک ماه به جبهه میرفتند و اگر دوست داشتند بعدا هم ادامه میدادند. بعدها در سیستم سپاه بود که یگانهای بهداری یا امدادگری به وجود آمد که دیگر نیروها به صورت رسمی از این طریق اعزام میشدند.
کمیته بهداشت و درمان از جهادسازندگی تا چه سالی فعالیت در جبهه ها داشت؟
تا آخرِ جنگ کمیته بهداشت و درمان جهادسازندگی فعالیت داشت بود. فعالیتهای بهداشت و درمانِ جهادسازندگی علاوه بر اعزام نیروهای پزشک، خدمات دیگری مانند ساخت حمام رفع آلودگی، یا در مناطق آلوده شیمیایی در بحث ماشینهای رفع آلودگی ارائه میداد. هر چند دیگر آن جنبه بهداشت و درمان رسمی که در سال اول وجود داشت، عملا به کمیته مشترک بین وزارت بهداشت و دانشگاههایی که در هر منطقه بودند منتقل شد. این در حالیست که کمیته بهداشت و درمان جهاد از آن پس نقش کوچکتری را پیدا کرد اما تا پایان جنگ فعال بود.
یعنی با وجود جنگ هم باز هم مسائل بهداشتی و درمانی و عفونی مهم بود؟
بله، در جنگ مسائل بهداشتی و درمانی بسیار مهم بود و شرایط بیماریهای عفونی و واگیردار میتوانست تشدید شود. فرض کنید ما بیماری پوستی گال را داشتیم که افراد ممکن است نزدیک هم باشند و خیلی راحت بین آنها سرایت کند جایی مانند سربازخانه ها و اعزامها و .... یک گروه با سپاه کارهای مشترک انجام میداد و ساختمانی برای فعالیتهای مشترک جهاد و سپاه وجود داشت.
در مقاطع بمبارانهای شیمیایی روند کار پزشکی چگونه بود؟
وقتی که شیمیایی میشد، در محل اورژانسها در اهواز کارهای برنامهریزی اورژانسهای شیمیایی را انجام میدادیم که مجروحها از چه مسیری بیایند، کجا شست و شو داده شوند، کجا بستری شوند و بررسی شود که اعزام شوند و اینکه مریضهایی که سرپایی هستند به مقرشان بروند و از مریضها با شرایط حاد جدا شوند که احتمال آلودگی و سرایت کمتر پیش بیاید. اینها نمونهای از کارهای خودمان بود که در اسفندماه سال ۱۳۶۲ در عملیات خیبر انجام دادیم. ضمن اینکه اسامی مریضهایی که میآمدند را یادداشت میکردیم که بعدا شرایط این مریضها را پیگیری کنیم.